پلاک 14
پلاک 14
دستنوشته ها ی یک خبرنگار

خیلی هامون شنیدیم که وقتی بچه متولد میشه گریه اش بخاطراینکه که اونو از دنیای کوچیک خودش جدا میکنیم و زورکی میخواهیم وارد یه دنیای بزرگتر بکنیم وچون اون خودش قادر به تشخیص مصلحتش نیست این جدایی براش سخته.

این حکایت واقعی زندگی خیلی از ماآدمهاست ...

چندروز پیش قسمت شد و چندروزی رو قم بودم .ظهرها نماز رو در حرم به امامت آیت الله سعیدی میخوندم و بعدشم مختصر زیارتی و برمیگشتم سمت منزل. هرروز بعد از نماز ظهر در صحن امام خمینی (ره) برنامه ختم قرآن برای حضرت معصومه(س) برگزار میشه. طوریکه هرکس فقط باید حدود چهار صفحه قرآن رو بخونه و ثوابش رو هدیه کنه به حضرت معصومه (س). فکرنمیکنم کسی ازهدیه بدش بیاد ولو اینکه ازطرف آدم کوچیک و پستی باشه شاید یکی -دوبار اول پسش بزنه اما بلاخره وقتی خلوص نیت طرف رو ببینه یا حتی سماجتش رو شاهد باشه هدیه رو ازش قبول میکنه حالا هرچقدر این شخص بزرگتر و بامعرفت تر باشه مثل قدیما که کسی وقتی درخونه ما غذایی چیزی میاورد مادرمون ظرفش رو خالی برنمیگردوند این شخص هم کاسه هدیه ،هدیه دهنده رو خالی برنمیگردونه .حالا اگه این فرد یه معصوم یا کسی دراین حد مقام باشه که دیگه جای خود داره .اما جالب بود که روحانی که قرآن رو توزیع میکرد برای اینکه زائرین ازاین ثواب محروم نباشن قریب به نیم ساعت فقط داد میزد : ازثواب بی بهره نمونید...

وبلاخره بعضی ها با یک حزب وبعضی ها با دوحزب یک ختم قرآن رو برای هدیه به خانم قرائت میکردن درصورتیکه اگرهمون اول فقط 120نفر از اون سیل جمعیت قرآنها رو تحویل بگیرن ظرف کمتراز یک ربع یاحتی کمتر قرآن ختم میشه طبیعتا حضرت معصومه و پدرو برادر و برادر زاده بزرگوارشون هم ازاین زائرین خشنود ترهستن اگرچه کرامت اونها ...

این ماجرا رو وقتی میدیدم یاد سفراولم به مکه میفتادم .اون موقع و در اوج گرمای عربستان (تیرماه) سرظهر که عرق از تمام روزنه های بدنمون خارج میشد درمحبس الجن کشیک حمل ونقل بودم .توی اون گرما هرروز میدیدم یه سعودی با پسراش یه کامیونت میارن و بسته هایی که داخلش یه بطری کوچیک آب و سه تاخرما و یک کیک درحد همین تی تاب های خودمونه رو بعنوان خیرات به ملک فهد بین فقرای مکه توزیع میکنن.(چیزی شیبه همین عکس پائین)

جالب اینجابود که هیچ سعودی اگروضع مالیش خیلی ضعیف نبود حاضرنمیشد بیاد و درصف گرفتن این خیرات وایسه وگاها حرفهای تحقیرآمیز اون سعودی و پسراش رو بشنوه اما ایرانیهای ما سرو دست میشکستن تا بتونن یه دونه ازاین بسته ها رو بگیرن.

ازیه طرف اگه بهشون میگفتیم این صدقه برای ملک فهد هست و اون سعودی میشنید باپسراش میریختن سرمون که چرا بهشون میگید این صدقه است ؟! و اگر هم نمیگفتیم که خودمون آروم نمیشیدم و شاهد تحقیرزنان و مردانمون بودیم .

البته ناگفته نماند که وقتی به بعضی ها میگفتین بسته رو مینداختن و میرفتن دنبال کارهای خودشون اما واقعا توی اون فضا نمیشد بریم بالای نیو جرسی ها و داد بزنیم که این صف طولانی و وقتی که با این حقارت دارید تحمل میکنید برای گرفتن صدقه است .

حالا شما این دوتا ماجرا رو بذارید کنارهم ببینید بشر دوپاتاآخرعمرهمچنان همون نوزادی باقی میمونه که ازهستی واحتیاجات خودش فقط چند تاخرماو یه بطری آب رو میبینه و برای بهشتی که بافریاد دنبالش میاد کمترین توجهی ازخودش نشون نمیده ...چه راست میگفت پیرمرد(آیت الله بهجت) که :انسان باید خودش رو محتاج ببینه وگرنه پی دارو و دوا نمیره

 


نظرات شما عزیزان:

مسعود
ساعت19:38---4 مرداد 1392
بسیار مطالب زیبایی داره وبلاگتتون.

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









نوشته شده در تاریخ یک شنبه 15 ارديبهشت 1392 توسط علی جعفری

برچسب ها: صف بهشت عربستان بهجت قم حضرت معصومه خیرات تحقیر علی جعفری  خبرنگار 
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin